-
کرونا را جدی بگیرید؛ درس بیاموزید، و تجربه ی دیگران را تجربه نکنید...
-
امروز یکی از سخت ترین روزهای چند ماهه ی اخیر رو از سر گذروندم!!!
فرزند یکی از دوستانم به ویروس کووید19 مبتلا، و در بیمارستان علی اصغر بستری شده.
پدر و مادر، تکیده شده اند!!!
کسی نیست که میشناختمش!!!
رنجور، غمزده، و مستأصل...
میگوید کار و زندگیشان شده گریه، برای دلبندی که حالا اسیر تخت است.
میگوید کاش همه ی دردهای او را به من میدادند و او زجر نمیکشید.
ولی...
.
میشناسم کسانی را که در جشن تولدها و یا دیگر مراسم فامیلی، دچار کرونا شده، و عیش کل خانواده شان منقش گردیده، و حالا تنها چیزی که از آن مراسم برایشان باقی مانده، غصه و پشیمانی است؛ و دیگر هیچ...
.
تصور کنید که دوست و آشنا و غریبه، به شما میگویند کرونا بیماری غریب و قریبی هست!!!
ازتون دوره، ولی عجیب بهتون نزدیکه! با کوچکترین لغزشی، آنچنان به عمق جسم و جانتان نفوذ میکنه، که حتی توی مخیله تون هم نمیگنجه.
باور نمیکنید!!!
ولی ناگهان به خودتون میآیید؛ در حالی که درد تا عمق استخوانتان نفوذ کرده، و تمام اعضاء و جوارحتون در زجری عمیق و جانفرسا بسر میبرند و جانتان را به لبتان میرسانند.
تب بالایی که قطع نمیشود، استفراغی که علیرغم بی اشتهایی و غذا نخوردنتان، دست از سرتان برنمیدارد.
از ترس استفراغ، آب هم نمیتوانید بخورید! چرا که بدنتان، آن را هم دفع میکند. سرفه های خشک، گوش درد و گیجی؛ تنگی نفس؛ ضعف و دل پیچه؛ سکته و...
اینها؛ نشانه های کووید19 هستند، که اگر بگذارد زنده بمانید، باید تجربه کنید!!!
به همه ی اینها، اضاف کنید تنهایی بستری شدن، در بخشی از بیمارستان، دور از خانواده و فامیل؛ که نه اجازه دارند، و نه جرأت میکنند به ملاقاتتان بیایند!!!
.
سوی دیگر ماجرا:
اگر همراه مریض بودن در بیمارستان را تجربه کرده باشید، همه ی کارهای روتین او را شما انجام میدادید، و پرستاران و بهیاران و کمک بهیاران هم پروتکل های خود را انجام میدادند.
حالا این قضیه پیچیده تر شده!!!
این کادر، باید علاوه بر وظیفه ی خودش، کار همراه مریض را هم انجام دهد. حدوداً هر پنج بیمار، یک پرستار!!!
اکنون تصور کنید که شما یکی از این کادر درمانی باشید. شش ماه است که مرخصی نرفته اید. هر روز، به مجرد ورود به محل کار، میبینید که چندین انسان جلو چشمانتان دارند زجر میکشند، و بعضی هم میمیرند!!!
تعدادی از همکارانتان را، یا از دست داده اید؛ یا بعلت ابتلاء به کووید19 در خانه، و یا در تختی از بخش بیمارستان محل کارتان بستری شده اند، و با مرگ دست و پنجه نرم میکنند!!!
از شما چه چیزی باقی میماند؛ که باید هم زندگی شخصی و مشکلات خانوادگی؛ حقوق معوقه ی چندین ماهه، اجاره و تورم و گرانی و... را از سر بگذرانید، و هم با این درد جانکاه روحی و روانی کنار بیائید و کارتان را که عده ای در کمال بیشرمی و وقاحت میگویند «پولش را میگیرید»!!! انجام دهید؟!!!.
.
در این محدودیت کلمات؛ همه ی آنچه را که یک بیمار و کادر درمان، از شروع بیماری، تا پایان آن، که یا سلامت است، یا مرگ! برایتان بازگو کردم...
جانتان را بدست سیاستمداران دروغگو نسپارید.
از خودتان مراقبت کنید.
هرگونه مراسم جشن تولد و نامزدی و عروسی و عزا را نادیده بگیرید و در آن شرکت نکنید.
ارزش عمر شما و دیگران، بیش از اینهاست که با یکی دو ساعت شادی، یا عزا، آن را تبدیل به درد و زجر و غم و عزای حتمی خود و دیگران بکنید...
کرونا را جدی بگیرید؛ درس بیاموزید، و تجربه ی دیگران را تجربه نکنید...
فرزند یکی از دوستانم به ویروس کووید19 مبتلا، و در بیمارستان علی اصغر بستری شده.
پدر و مادر، تکیده شده اند!!!
کسی نیست که میشناختمش!!!
رنجور، غمزده، و مستأصل...
میگوید کار و زندگیشان شده گریه، برای دلبندی که حالا اسیر تخت است.
میگوید کاش همه ی دردهای او را به من میدادند و او زجر نمیکشید.
ولی...
.
میشناسم کسانی را که در جشن تولدها و یا دیگر مراسم فامیلی، دچار کرونا شده، و عیش کل خانواده شان منقش گردیده، و حالا تنها چیزی که از آن مراسم برایشان باقی مانده، غصه و پشیمانی است؛ و دیگر هیچ...
.
تصور کنید که دوست و آشنا و غریبه، به شما میگویند کرونا بیماری غریب و قریبی هست!!!
ازتون دوره، ولی عجیب بهتون نزدیکه! با کوچکترین لغزشی، آنچنان به عمق جسم و جانتان نفوذ میکنه، که حتی توی مخیله تون هم نمیگنجه.
باور نمیکنید!!!
ولی ناگهان به خودتون میآیید؛ در حالی که درد تا عمق استخوانتان نفوذ کرده، و تمام اعضاء و جوارحتون در زجری عمیق و جانفرسا بسر میبرند و جانتان را به لبتان میرسانند.
تب بالایی که قطع نمیشود، استفراغی که علیرغم بی اشتهایی و غذا نخوردنتان، دست از سرتان برنمیدارد.
از ترس استفراغ، آب هم نمیتوانید بخورید! چرا که بدنتان، آن را هم دفع میکند. سرفه های خشک، گوش درد و گیجی؛ تنگی نفس؛ ضعف و دل پیچه؛ سکته و...
اینها؛ نشانه های کووید19 هستند، که اگر بگذارد زنده بمانید، باید تجربه کنید!!!
به همه ی اینها، اضاف کنید تنهایی بستری شدن، در بخشی از بیمارستان، دور از خانواده و فامیل؛ که نه اجازه دارند، و نه جرأت میکنند به ملاقاتتان بیایند!!!
.
سوی دیگر ماجرا:
اگر همراه مریض بودن در بیمارستان را تجربه کرده باشید، همه ی کارهای روتین او را شما انجام میدادید، و پرستاران و بهیاران و کمک بهیاران هم پروتکل های خود را انجام میدادند.
حالا این قضیه پیچیده تر شده!!!
این کادر، باید علاوه بر وظیفه ی خودش، کار همراه مریض را هم انجام دهد. حدوداً هر پنج بیمار، یک پرستار!!!
اکنون تصور کنید که شما یکی از این کادر درمانی باشید. شش ماه است که مرخصی نرفته اید. هر روز، به مجرد ورود به محل کار، میبینید که چندین انسان جلو چشمانتان دارند زجر میکشند، و بعضی هم میمیرند!!!
تعدادی از همکارانتان را، یا از دست داده اید؛ یا بعلت ابتلاء به کووید19 در خانه، و یا در تختی از بخش بیمارستان محل کارتان بستری شده اند، و با مرگ دست و پنجه نرم میکنند!!!
از شما چه چیزی باقی میماند؛ که باید هم زندگی شخصی و مشکلات خانوادگی؛ حقوق معوقه ی چندین ماهه، اجاره و تورم و گرانی و... را از سر بگذرانید، و هم با این درد جانکاه روحی و روانی کنار بیائید و کارتان را که عده ای در کمال بیشرمی و وقاحت میگویند «پولش را میگیرید»!!! انجام دهید؟!!!.
.
در این محدودیت کلمات؛ همه ی آنچه را که یک بیمار و کادر درمان، از شروع بیماری، تا پایان آن، که یا سلامت است، یا مرگ! برایتان بازگو کردم...
جانتان را بدست سیاستمداران دروغگو نسپارید.
از خودتان مراقبت کنید.
هرگونه مراسم جشن تولد و نامزدی و عروسی و عزا را نادیده بگیرید و در آن شرکت نکنید.
ارزش عمر شما و دیگران، بیش از اینهاست که با یکی دو ساعت شادی، یا عزا، آن را تبدیل به درد و زجر و غم و عزای حتمی خود و دیگران بکنید...
کرونا را جدی بگیرید؛ درس بیاموزید، و تجربه ی دیگران را تجربه نکنید...
نظر دهید