پرستار خوبمان در بخش ICU داخلی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع)
دلنوشته خانم سمیه کهن
-
دلنوشته خانم سمیه کهن
پرستار خوبمان در بخش ICU داخلی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع)
آمدن من با پایان سال 98 یکی بود در چند قدمی بهار،درست وقتی که شکوفه ها ،چشم و دلشان باز بود و مجال عیدانه نبود و فقط مهربانی در روزهای بهاری در میان شما موج میزد
من ذوق بهار را در چشمان و خندهی زیبایی سر پرستارم دیدم و طعم مهربانی را تک ب تک از همه شماها چشیده ام اصلا جنس قلب شما اصل و نوع الماس درخشانی ک در تاریکی شب رقص نور میکند.
قشنگترین سوپرایز بهاری بخشمان ثمره ازدواج دو همکار خوش قلبم آقا احسان و معصومه خانم که ب ما یاد دادن در اوج سختی ها همچنان قلبشان برای عشق می تپد و میشود نفس کشید...
بهار را ندیده تمام کردیم و گرمای تابستان شروع نشده تلاشمان دو چندان شده و هر روز پر انرژی تر از قبل،دلهره تابستمانم بیشتر از بهار بود ترسی ناخواسته بر دلمان غلبه کرده ولی باز همچنان ایستاده ایم
یادش بخیر قبلنا تمام خستگی دلمان با یک فنجان چای لبریز میشد اما دریغ از فنجان و چای ،چقد دلتنگ چای و قهوه و خندهای از سر ذوقیم،بگذریم...
من یک پرستار 89 روزه ام که حرفی برای گفتن ندارد
شاید فردایی کنار شما نباشم
اصلا خودمان از حال روز خودمان هم خبر نداریم و این تمایز 89روزه یمان هست که بر چسب دیوانه خورده ایم اما من دیوانه وار پای ب پای شما همکاران خوبم می ایستم
و من تمام روزهای سخت کرونایی و دلتنگی خوانواده ام را مدیون شما عزیزانم
میخواهم اسم تک ب تکتان را در صحفه قلبم حک کنم تا به یادگار بمانید برایم همیشه
دعا میکنم که قلبتان پر از آرامش خدا و عاقبت بخیر نصیبتان 🙏
👩💻 روابط عمومی بیمارستان حضرت علی اصغر(ع)
پرستار خوبمان در بخش ICU داخلی بیمارستان حضرت علی اصغر (ع)
آمدن من با پایان سال 98 یکی بود در چند قدمی بهار،درست وقتی که شکوفه ها ،چشم و دلشان باز بود و مجال عیدانه نبود و فقط مهربانی در روزهای بهاری در میان شما موج میزد
من ذوق بهار را در چشمان و خندهی زیبایی سر پرستارم دیدم و طعم مهربانی را تک ب تک از همه شماها چشیده ام اصلا جنس قلب شما اصل و نوع الماس درخشانی ک در تاریکی شب رقص نور میکند.
قشنگترین سوپرایز بهاری بخشمان ثمره ازدواج دو همکار خوش قلبم آقا احسان و معصومه خانم که ب ما یاد دادن در اوج سختی ها همچنان قلبشان برای عشق می تپد و میشود نفس کشید...
بهار را ندیده تمام کردیم و گرمای تابستان شروع نشده تلاشمان دو چندان شده و هر روز پر انرژی تر از قبل،دلهره تابستمانم بیشتر از بهار بود ترسی ناخواسته بر دلمان غلبه کرده ولی باز همچنان ایستاده ایم
یادش بخیر قبلنا تمام خستگی دلمان با یک فنجان چای لبریز میشد اما دریغ از فنجان و چای ،چقد دلتنگ چای و قهوه و خندهای از سر ذوقیم،بگذریم...
من یک پرستار 89 روزه ام که حرفی برای گفتن ندارد
شاید فردایی کنار شما نباشم
اصلا خودمان از حال روز خودمان هم خبر نداریم و این تمایز 89روزه یمان هست که بر چسب دیوانه خورده ایم اما من دیوانه وار پای ب پای شما همکاران خوبم می ایستم
و من تمام روزهای سخت کرونایی و دلتنگی خوانواده ام را مدیون شما عزیزانم
میخواهم اسم تک ب تکتان را در صحفه قلبم حک کنم تا به یادگار بمانید برایم همیشه
دعا میکنم که قلبتان پر از آرامش خدا و عاقبت بخیر نصیبتان 🙏
👩💻 روابط عمومی بیمارستان حضرت علی اصغر(ع)
نظر دهید